عقیده دارم بدتر از تنهایی ، تکرار و روزمرگی در زندگیست !

خیلی از زوج ها پس از چند ماه یا سال تجربه روزمرگی در زندگی را داشتند از اون روزهایی میگم که دیروزش و فرداش با هم هیچ فرقی نداره و هر روز تکرار و تکرار و تکرار .

این حرفا را زیاد شنیدین که به زندگیتون تنوع بدین و کارهایی بکنید که زندگیتون از یکنواختی در بیاد ، ولی مصداق مشخصی تعریف نمیشه و راهکار داده نمیشه ، اینجا چند مطلب که به ذهنم میرسه با مصداق مشخص مینویسم :

- مسافرت های کوتاه ناگهانی و بدون برنامه

- هدیه بدون مناسبت

- آرایش و لباس مهمانی فقط برای همسر و بدون اینکه جایی دعوت باشید با 2 تا شمع و یه شاخه رز برای میز شام

- تغییر یک سری عادتها ، عادت به تماشای فیلم اکشن دارید ، شروع به تماشای فیلم های خانوادگی یا رومانتیک بکنید، موزیک هایی که گوش میدید را تغییر بدید

- قیمه ، قورمه سبزی ، چلومرغ،جوجه کباب ، خورشت بادمجان ، دوباره هفته دیگه ، قیمه و ،غذاهای جدید را به منوی خودتان اضافه کنید ، گیو دوم (غذای ژاپنی که بسادگی با مواد در دسترس خودمون هم آماده میشه و بزودی دستورشو مینویسم) ، سبزی پلو ماهی ، کله جوش ، و .  از اینترنت هم برای تنوع دادن به غذاهاتون میتونید استفاده کنید.

- رنگ لباساتون را عوض کنید ، هیچ اشکالی نداره که یه مرد پیرهن قرمز شیک بپوشه یا رنگهای متنوعی که تا حالا ازش استفاده نکردید.

- نور پردازی منزل را میشه مثلا با یه آباژور ساده و ارزان زیبا کرد و تغییر داد، تاثیر خوبی داره ، همیشه لزومی نداره خانه مثل مغازه یا لوستری پر نور باشه.

- اگر بچه دارید ، گاهی اونو خانه دوستش  یا اقوام بذارید و 2 نفری برای گردش یا شام بیرون برید ، عذاب وجدان هم نگیرید ، بزودی آن بچه با شما همینکار را خواهد کرد و دوستان یا نامزدشو به شما ترجیح خواهد داد !

مطمئن هستم که موارد زیاد دیگری هم هست که بتونه به زندگیتون تنوع بده ، بهش فکر کنید و از چیزهای جدید نترسید ، هر چیزی که در چهارچوب خانواده است و آسیبی به آن نمیزنه میتونه یکنواختی زندگیتون را کم کنه و پایداری و استحکامشو بیشتر.


کسی که یه با ر رفته بازم میره ، پابندش نشو !

اگرمرد باشه و برگرده ، مطمئن باش برای خوشگذارانیه و نفر اول و دومی که زنگ زده بهشون ، گرفتار بودن و نتونسته باهاشون قرار بذاره ، شما گزینه سوم بودی .

اگر زن باشه و زنگ بزنه مطمئن باش دورهاشو زده و موارد دیگه ای که باهاشون برخورد داشته سطحشون از نظر مادی یا حسی یا هر دلیل دیگه ای که براش مهمه ، از شما پایین تر بوده.

اصولا کسی یا چیزی که یه بار تجربه قطع کامل رابطه را باهاش دارین و چند ماهی بوده ازش خبری نداشتین ، اگر هم برگرده هیچوقت دیگه مثل سابق نخواهد شد. (مثل اینترنت !)


وقتی عروسی میرین همیشه میشنوید که میگن ، داماد یا عروس از اون یکی سرتره ! ملاک قضاوت شما ظاهرشون یا هیکلشونه ، مگه همه جا باهاشون بودین؟ اخلاقشون و رفتارشون و شخصیتشون را خوب میشناسین ؟ مگه تو خلوتشون بودین ؟ شاید اونی که میگین سرتره آدم خوبه داستان ما نباشه !


یکی از این چند حالت در عدم تفاهم جنسی زن و شوهر پیش میاد :

- جدایی و طلاق

- تحمل زندگی بخاطر بچه یا مسائل مادی و زجر کشیدن

- خیانت

- مشکلات روحی ، روانی یا جسمی

توصیه میکنم حتما قبل ازدواج با مشاوره های مناسب در مراکز مخصوص (فکر میکنم جلسات مشکلات جنسی بصورت رایگان در بهزیستی هم برگزار بشه) با حداقل های نیازهای جنسی خود و همسرتون آشنا بشین ، ساده گرفتن و بی توجهی به مسئله ای که درصد بزرگی از یک رابطه شویی سالم را میسازه باعث میشه پیامدهای بالا شما را درگیر کنه.


شاید تفاوت دیدگاه زن و مرد از حداقل های زندگی باعث بوجود آمدن مشکلاتی مابین آنها شود !

مثلا از دید مرد ، تامین خانه ،ماشین ، غذا ، سفر و پوشاک حداقل ها را پوشش دهد و از دید یک زن همانها ولی در محله بخصوص ، ماشین آنچنانی ، هفته ای 2-3 بار رستوران رفتن و لباس و لوازم آرایش گران قیمت و سفر خارج، حداقل خواسته هایش باشد.

بهتر است قبل ازدواج واضح و شفاف در رابطه با همه چیز صحبت شود و دیدگاه ها به هم نزدیک شود ، مواظب باشیم هوس و احساس ، اتصال بین زبان و مغز ما را از بین نبرده باشند و حرفهایی که میزنیم بر مبنای واقعیت ها و امکانات و ابزارمان باشد.

اگر هم حسابی بر روی دیگران (پدر و مادر یا بستگان) برای کمک گرفتن باز میکنید ، بدانید که هر آن احتمال دارد آنها دست از کمک بردارند یا توان آن را نداشته باشند، بر روی داشته های خودتان حساب کنید و اگر احتمال میدهید دیدگاهتان با هم تفاوت زیاد دارد ، بر روی انتخاب شریک زندگی بیشتر فکر کنید.


از دید من با گذر عمر انسانها از افراط و تفریط دور میشن و به تعادل نزدیک ! کارهای هیجانی آنچنان نقشی در زندگیشون جایی نداره و بیشتر سعی بر حفظ وضع موجود دارن ، یه جورایی در مقابل تغییر های ناگهانی مقاومت میکنن ، شایددیگه از جهش های آنچنانی و پیشرفت های چشمگیر ، خبری نباشه. کلسیم تا 30 سالگی بخوبی جذب استخوان میشه و بعد از آن این اتفاق نمیفته و لازم هست ذخیره این ماده در بدن تا قبل از این سن انجام بشه تا در آینده و سالهای بعد مشکلی برامون پیش نیاد ، در زندگی
سالها گذشته بود و هنوز مریم و منوچهر در آرزوی فرزند بودند ، حتی برای درمان به خارج از کشور هم رفتند ولی نتیجه ای نداشت ، همو دوست داشتند و نمیخواستند حتی به یه زندگی دیگه فکر کنن. منوچهر تک فرزند حاج محمود از بازاریان قدیمی و خوش نام بود ، تجارتخانه ای داشت که از پدرش به ارث رسیده بود ، پدر و مادر او چند سال پیش در یک تصادف رانندگی درگذشته بودند و او حالا مدیر و مالک شغل و کار پدر بود . مریم زن زیبا و مهربونی بود خونه همیشه مثل دسته گل تمیز و مرتب بود ،
از دید من وقتی کسی در رفتار و گفتار ثبات نداشته باشه ، دچار شگی شده ، زندگیش پر شده از کارهای نصفه نیمه ، تصمیم های آنی اقتصادی یا کاری ، حرفهای بدون پشتوانه و عمل ، بی برنامگی ، اختلافات های بی علت با نزدیکان ، درگیری های فکری بیهوده و خیلی چیزای دیگه که نظم و انظباط را ازش گرفته. مثل اتاقی شده که وقتی واردش میشی ، هیچی سر جاش نیست و مشخصه که بهش رسیدگی نمیشه. عقیده دارم بهترین راه برطرف کردن این نوع زندگی ، برای مدتی هیچ کاری نکردنه ! بخودتون زمان
از دید من وقتی کسی در رفتار و گفتار ثبات نداشته باشه ، دچار شگی شده ، زندگیش پر شده از کارهای نصفه نیمه ، تصمیم های آنی اقتصادی یا کاری ، حرفهای بدون پشتوانه و عمل ، بی برنامگی ، اختلافات های بی علت با نزدیکان ، درگیری های فکری بیهوده و خیلی چیزای دیگه که نظم و انظباط را ازش گرفته. مثل اتاقی شده که وقتی واردش میشی ، هیچی سر جاش نیست و مشخصه که بهش رسیدگی نمیشه. عقیده دارم بهترین راه برطرف کردن این نوع زندگی ، برای مدتی هیچ کاری نکردنه ! بخودتون زمان
یکم تنقلات و دیدن یه دوست یا فامیل ، همه چیز مهیاست تا شروع بشه . فلانی اینطور کرده ، اون یکی اونطور کرده از دید من تا ضررش به کسی نرسیده ، یه جورایی برای بعضی ها آرامش بخشه و اشکالی هم نداره ، چی میشه صحبت از ما حتی غیر واقعی و حرفهای خلاف ، باعث و بانی آرامش کسی بشه؟ چرا بخوام حساس باشم؟ حتی مایل نیستم هم بدونم چی گفتن. یه بار کسی بهم گفت میدونی فلانی چی راجبت میگه؟ گفتم نه و نمیخوام هم بدونم ، هر چی اصرار کرد ، نذاشتم به من بگه ، هر چی بود قطعا
حجم خوشحالی و شادی چقدر از زندگیتون را شامل میشه؟ بالاخره لحظاتی هست که شاد هستید و به چیزای دیگه فکر نمیکنین ، ببینید چی شده ؟ کی اومده؟ چکار میکنید ؟ تو حافظتون نگهش دارید ، اگه روزی لازمشون داشتید ، به اونی که خوشحالتون کرده بگید بیاد ، اون کاری که شادتون کرده را تکرار کنید ، خوشحالی را صدا کنید ، مطمئنم که میاد ،از دید من اگه خوب بگردید دلیل شادی را توی وجود خودتون پیدا خواهید کرد ، وقتی پیداش کردید ، بذارید آزاد بشه ، رهاش کنید ، تا سرشار از حس خوب
از دید من اگر کسی نقشی تو زندگی شما بازی نمیکنه و میتونی از زندگیت حذفش بکنی ، چه لزومی داره برای حرفها یا رفتاری که شما نمیپسندی باهاش درگیر بشی؟ فرضا ثابت کردی آدم خوبی نیست یا رفتارش مناسب نبوده ، هزینه اش میدونی چیه؟ اعصاب و روانی که از دست دادی ! هر بار که تحت فشار روحی قرار میگیری ، عصبانیت و ناراحتی داره فضای شادی و خوشی را تنگ تر میکنه و جای خودشو بزرگتر ! بهترین و کم هزینه ترین راه ، تموم کردن هر گونه رابطه با اونه ، بی توجهی مطلق و پاک کردن حرفاش
گاهی به کسی نمیرسید و فکر میکردید اگر با او زندگی یا ازدواج میکردم چی میشد ؟! از دید من ، هیچی نمیشد ! با او هم زندگی میکردید دیگه ،مثل بقیه ، بعد یه مدت همه چی عادی میشد و درگیر مشکلات معمولِ زندگی میشدید که همه کم و بیش دارند.با او هم دعوا میکردید و گاهی هم ازش بدتون میومد و شاید هم یه روزی جدا میشدید ! فکر میکنید کسایی که جدا شدن و گاهی از هم کینه هم بدل دارند ، از روز اول اینجور بودن؟ اتفاقا اکثرا کسایی بودن که تصور میکردند عشقشون توی دنیا بی نظیره و
امشب برای اینکه ناهار خوبی داشتم صرفا یه بشقاب ساده برای شامِ خودم آماده کردم ، سوسیس در فر + شور گل کلم و هویج + زیتون ، میدونم که همنشین های گرامی الان دارن از خوشی در پوست خود نمیگنجند و اصلا هم نفرینی نمیکنند و از جملاتی مثل ک. بشه یا کارد بخوره به . و از این حرفا استفاده نمیکنند ! (لبخند)
همین الان تلفن موبایلتو با رمزِ ورودشو بهم میدی فقط به این شرط باهات ازدواج میکنم ! دختر کمی جابجا شد و گفت یعنی چی ؟ یعنی چیزای دیگه برات مهم نیست؟ گفت نه ، همین الان تصمیمتو بگیر ، یا اینکاری که گفتم میکنی یا من میرم ! دختر کمی فکر کرد و گفت : *** مهم نیست چی گفت ، ولی کسی که که یه همچین درخواستی را داره اولین شرطِ یه رابطه را نداره ، اعتماد !
چند تا ران مرغ کامل مرغ (ران و مغز ران) بدون پوست را یه شب توی ،کمی روغن زیتون + پیاز خرد شده (آب پیاز بهتره) + پودر پاپریکا + نمک+آبلیموی تازه +کمی زعفران + پودر فلفل سیاه (من قرمز هم میزنم) میخوابونیم (من از دیشب خوابوندم) و ضمنا روی مرغ را با چاقو برشهای کوچک میدیم که موادمون بهش نفوذ کنه. ادامه دستور را بعدا که سیخ زدم و رو منقل گذاشتم بهمراه عکس مینویسم ، پست بروز میشود دارم اینو گوش میدم الان اینو مرغها را در سیخ پهن (کوبیده ای ) سیخ میکشیم و با
انتقادش وارد نیست؟ دارد اشتباه میکند؟ موضوع چیزِ دیگری بوده؟ او در جریان مسائل نیست؟ بسیار خب ، شما اصلا اجازه دادی حرفش را بزند؟ آنقدر زود عکس العمل نشان دادید و عصبی شدید که او هنوز جمله خود را هم کامل نکرده ! قطعا اگر به این شکل هر پاسخی بدهید، برای او قانع کننده نخواهد بود و انتقادش را صحیح میپندارد. از نظرِ من ، شنیدن کامل و با آرامش انتقاد و فکر کردن روی آن و پاسخی که با مفهوم و منطقی و دور از احساسات آنی باشد ، بهترین روش برای برخورد با منتقد

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان وبلاگ رسمی روستای چهاربرج از توابع شهرستان اسفراین شرکت صنایع تولیدی و خدماتی بهینه ساز وب سایت رسمی قاسم ارغیده amoraclx79 website «هر موضوعی از هرگوشه ی ذهن» گلخانه سبز